۱۳۹۰ آذر ۱۶, چهارشنبه

حافظ موسوی- ندا


چند روز پیش، گفت‌وگوی «رادیو همبستگی» را با حافظ موسوی گوش می‌دادم؛ به بهانه انتشار دفتر شعرش در استکهلم. در میانه‌ی گفت‌وگو، موسوی قطعه شعری را که در‌‌ همان روزهای اول پس انتشار ویدئو ندا آقاسلطان سروده بود، خواند...این شعر را پیش‌تر خوانده بودم؛ اما شنیدنش با صدایِ گرم شاعر، لطف و گیرایی دیگر داشت. آن بخش از گفت‌وگو را «کات» کردم و یک موسیقیِ آشنا و ماندگارا را نیز برداشتم گذاشتم زیرش. کیفیت صدا خوب نبود. اما حاصل، بد هم نشد.







صدا به صدا نمی‌رسد
چشم، چشم را نمی‌بیند
بیا به خانه برگردیم خواهرکم
ما به اندازه کافی بهانه برای گریستن داریم
بیا به خانه برگردیم
مگر نمی‌بینی
اینجا نه پرنده‌ای آواز می‌خواند
نه کودکی لبخند می‌زند
و از دهان بهت زده کوچه‌ها و خیابان‌ها
آتش و دود بر می‌خیزد
بیا به خانه برگردیم
این‌ها بی‌رحم‌اند
گلوله‌هاشان مشقی نیست
چشم‌های معصوم تو، خواهرکم
طاقت این همه گاز اشک آور ودشنام و دود را ندارد
بیا به خانه برگردیم خواهرکم
این خیابان را
پیش از این بار‌ها به خون کشیده‌اند
اینجا امیر آباد است
آن بالا، مدال تقلبی برای سرداران تقلبی تولید می‌کنند
و کمی پایین‌تر
خوابگاهی است که‌ای بسا شب‌ها
یک ذره خواب به چشمش نیامده است
بیا به خانه برگردیم
اینجا خوابگاه نیست
بیدارگاه جوان‌های ماست
اینجا آشیانه کتاب‌ها و کاغذهایی است
که‌ای بسا شب‌ها
چون پرندگانی سپید
در آتش و دود چرخ خورده‌اند
و با بالهای سوخته
بر نعش‌ها و دست و پاهای شکسته فرو ریخته‌اند
و‌ای بسا شب‌ها
در‌ها و پنجره‌هاشان
از زور درد و ضرب چکمه جهل
مانند موشکهای کاغذی کودکانه ما
تا آن سوی خیابان، پرواز کرده‌اند
بیا به خانه برگردیم خواهرکم
من، از لابه لای این همه شلوغی و فریاد
صدای مادرم را می‌شنوم
که چشم‌هایش را به کوچه دوخته است
و از تمام رهگذران
که شانه‌هاشان امروز، خمیده‌تر از دیروز است
می‌پرسد:
خانم! آقا! شما ندای مرا ندیده‌اید؟
نمی‌دانم کجاست، موبایلش چرا جواب نمی‌دهد؟!!
نه! خواهرکم
حالا دیگر، راهی برای برگشتن نیست
باید به بیمارستان‌ها سرد خانه‌ها زندان‌ها
باید به پزشکی قانونی برویم
باید تمام شب‌ها را
دنبال رد پای تو در کوچه‌ها و خیابان‌ها باشیم
فردا، تمام تلویزیونهای دنیا
چهره خونینت را پخش می‌کنند
و صفحه اول روزنامه‌ها، در سراسر دنیا
زیر عکس تو خواهند نوشت:
اینجا تهران است، خیابان امیر آباد و این ندا»
ندای نوشکفته آزادی است»

که از گلوی خونین ملتی بزرگ بر آمده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر