اشاره: «حق بر بدن» چه معنایی دارد و خاستگاه آن کدام است؟ آیا «حق بر بدن » حقی مطلق است و یا پارهای از محدودیتها وجود دارد که میتواند آن را مقید کند؟ اساساً مصادیق و نمونههای «حق بر بدن» کدامها است؟ این حق چه نسبتی با آموزههای مذهبی و یا سنتِ فکر دینی دارد؟
یکم) وسلی هوفلد فیلسوف آمریکایی ابتدای قرن بیستم، نظریه مهم و شناخته شدهای دربارهی حقوق و آزادیهای اجتماعی دارد. به باور او، حقوق را میتوان در قالب چهار گروه مختلف طبقهبندی کرد. «حق-ادعا»،«حق- مصونیت»، «حق-آزادی» و «حق-قدرت» [۱] در میان این چهار گروه؛ حق-قدرت (Power-right) به توانایی افراد در اعمال سلطه و یا توانایی در تغییر نوع رابطهی حقوقی با امری بیرونی اطلاق میشود. از این منظر «حق بر بدن خویشتن» را ( البته با در نظرداشتن پارهای ملاحظات خاص) میتوان نوعی «حق-قدرت» به حساب آورد. افراد، بدن خود را به مثابهی ابژهای خارجی در نظر میگیرند که حق هرگونه تصرف و یا مالکیت بر آن با آنها است. ایدهای که تلاش دارد تا آزادی تصمیم گیری بر بدن خویشتن را به گونهای تئوریزه کند که نهایتاً منجر به پذیرش و مشروعیت جمعی آن شود.
دوم) معمولاً «حق بر بدن خویشتن» به آزادی رفتارهای تنانه و یا کنشهای رهای جنسی فروکاسته میشود. موضوعاتی نظیر نوع پوشش، فرم و آرایش بدن، رضایت در انجام رفتارهای جنسی و... هرچند آزادی در انتخاب نوع و یا چگونهبودگی رفتارهای جنسی با ایدهی کلی «حق بر بدن » نیز به خوبی قابل تبیین است، اما واقعیت این است که «حق بر بدن خویشتن» گسترهای بسیار وسیعتر از انتخاب آزادانهی رفتارهای جنسی و یا موضوعها و مضامین مرتبط با آن دارد.
سقط جنین، نوعی از اتانازی و خودکشی را میتوان نمونههایی آشنا و شناختهشده از «حق بر بدن» به حساب آورد. در مقابل، مواردی نیز وجود دارد که به نوعی میتواند چالشزا تلقی شود. فروش تجاری اعضای بدن، روسپیگری، انجام آزمایشات پزشکی و حتی مصرف مواد مخدر از مواردیاند که به سادگی نمیتوان در بارهی آنها نظر قطعی داد.
سوم) قدرِ مسلم آن است که «حق بر بدن» حقی مطلق نیست. فرضاً؛ افراد نمیتوانند ویروس یک بیماریِ واگیردار را به بدن خود تزریق کنند و سپس در مقام توضیح رفتار خود، به ایدهی کلی «حق بر بدن خویشتن» متوسل شوند. واقعیت این است که «حق بر بدن» ملزومات ظریفی نیز دارد که اگر به آن توجه نشود نه فقط راهگشا و رهاییبخش نخواهد بود، بلکه این احتمال هم وجود دارد که بنیان نظری بهرهکشی و استثمار آدمی قرار گیرد.
پدیدهی رحمهای اجارهای در هند، نمونهی مناسبی از چنین موقعیتی است. همه ساله، هزاران زن جوان هندی رحم خود را به واسطهی فقر در مراکزی خاص به کرایه میگذارند تا نوزادانی را به دنیا آورند که نطفههاشان در خارج از رحم آنها بسته شده است. حقالزحمه دوران بارداری و زایمان، در کل رقمی در حدود 3500 یورو است که نسبت به قیمتهایی که در برخی از کشورهای دیگر مطالبه میشود رقمی بسیار پایین است. این مادران طبیعی، هیچ حق مشخصی بر نوزادی که به دنیا میآورند ندارند و معمولاً پس از یک دورهی کوتاه شیردهی باید فرزند را به سفارش دهندگانش تحویل دهند. درست همانند یک ماشین جوجهکشی. این تجارت در هند، تجارت پرسودی است و شرکتهای بزرگی در پناه حمایتهای دولتی، در کار واسطهگری برای مشتریان اروپایی و امریکایی خود هستند. مقامات دولت هند در سال 1989قانون «رحمهای اجارهای» را با توسل به «حق زنان بر بدن خویشتن» تصویب کردند. قانونی که عملاً اسباب بهرهکشی از بدن زنان را توجیه میکند. نیازی به توضیح خاصی نیست که پیامدهای عاطفی و روانی این عمل تا چه اندازه میتواند برای این زنانِ آسیبپذیر ویرانگر و مخرب باشد.
چهارم) اگر «حق بر بدن» را صرفاً مشروعیت تصمیمگیری آزاد برای بدن بدانیم، آنگاه به حتم دچار مشکل خواهیم شد. کودکان و یا برخی از بیماران روانی، مشخصاً فاقد ارادههایی قابل اطمینان هستند. با این وصف، آیا این درست است که گفته شود این اشخاص نمیتوانند حقی بر بدن خویشتن داشته باشند؟
«حق بر بدن» حتی اگر شناخته شده هم باشد، ظاهراً مختص بزرگسالان عاقل فرض میشود. برای مثال؛ این والدین هستند که برای بدن فرزندان خود تصمیم میگیرند، امری که الزاماً نمیتواند پذیرفتنی باشد. نمونهی مشخص این ذهنیت، ختنهی پسران در جوامع مسلمان است. در جوامع مسلمان، تقریباً تمامی پسران قبل از آنکه بتوانند دربارهی بدن خود کوچکترین تصمیمی بگیرند، برحسب یک سنت مذهبی ختنه میشوند. در حالی که کودکان نه مذهب دارند و نه میتوان آنها را به مجموعهی سنتی مشخصی پیوند داد.
پنجم) در آموزههای دینی، بدن انسان متعلق به او نیست و به خدا تعلق دارد. بدن «امانتی الهی» محسوب میشود که انسان در برابر آن مسئول است. انسان نه تنها حقی بر بدن خویشتن ندارد، بلکه این بدن است که نسبت به انسان واجد حق شمره می شود و حتی ممکن است که در «روز قیامت» علیه او شکایت نیز بکند. به هر روی، به نظر میرسد که مخالفت مذهبیون با خودکشی، اتانازی، سقط جنین و حتی اعتصاب غذا، همگی ریشه در چنین باورهایی داشته باشد. باورهایی که سعی می کنیم در گفتارها بعدی این مجموعه، به مثابه بحثی محوری به آن بیشتر بپردازیم.
پینوشت:
این یادداشت پیش تر در وب سایت رادیو زمانه منتشر شده است.
1. برای آگاهی بیش تر از محتوای این نظریه میتوانید به یادداشت «طبقهبندی حقها در نزد هوفلد» که پیشتر در وبسایت زمانه منتشر شده است در این آدرس مراجعه بفرمایید.
پینوشت
1. برای آشنایی مختصری با آرای هوفلد میتوانید به یادداشتی که پیشتر در سایت زمانه منتشر شده است به این آدرس مراجه نمایید.