«زمانه» برای من صدای متین به حاشیهرانده شدگان جامعه است. صداهای خفه شدهای که اغلب راه به رسانههای به اصطلاح «بزرگ» ندارند و کمتر شنیده میشوند.
«زمانه» در عین حال، رسانهای به تمامی آوانگارد و پیشرو است؛ خصیصهای که موجب شد از همان ابتدا آن را دوست بدارم و خود را مخاطب جدی آن معرفی کنم.
واقعیت این است که در طول این سالها، «زمانه» به مباحثی پرداخت که «پرداخت رسانه»ای آن هنوز در نزد جامعه ایران تابو بود. هنوز نیز صفحه «دگرباش» زمانه، تنها صفحه اختصاصی دگرباشان جنسی در میان رسانههای حرفهایِ فارسیزبان است.
«زمانه» به طور جدی به ادبیات اروتیک پرداخت و آشکارا از تجربیات «تنانه» نوشت. «زمانه» از جانبی دیگر تلاش کرد تا تن به جریان «غالب» ندهد و برای خوشایند مخاطب نیز، دست به هر تولید «زردی» نزده. «زمانه» به رغم بودجه محدودش- در قیاس با رسانههای «بزرگ» - سعی داشت تا اصول حرفهاش را پاس بدارد اما کماکان به رسالت «شهروندی» خود نیز متعهد بماند.
با این همه پنهان نمیتوان کرد که «زمانه» در طول دوران فعالیت خود، گاهی از کاستیها و نارساییهای جدی نیز رنج برد. فضای کاری در رسانههای ایرانی نیز همانند سایر حوزهها، گاهی متاثر از مناسباتی آشفته و آلوده میشود؛ مناسباتی که به حتم به کیفیت و کارآیی یک رسانه ضربه میزند و آن را از پویایی و خلاقیت لازم میاندازد.
به هر حال در آستانه پنجمین سالگرد تاسیس رادیو-وبسایت «زمانه»، تولد این رسانه جدی و دوستداشتنی را نخست به مخاطبین و سپس به یکایک همکاران فرهیختهام در «زمانه» شادباش میگویم. با امید پایداری و بهروزی
بهنام داراییزاده
دوم اوت ۲۰۱۱
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر